داستان تجارت
جسی لیورمور
اگر از معامله گران حرفه ای بخواهید افراد تاثیر گذار در تجارت را نام ببرند عده ی زیادی به جسی لیورمور استناد می کنند این بیشتر به لطف داستان های مربوط به بخش زندگی نامه مور در کتاب خاطرات یک کارگذار است که معمولا در صدر لیست مفیدترین و تاثیرگذارترین کتاب های تجاری قرار دارد.
با این حال آنچه در مورد جسی لیورمور بسیار جذاب است و باعث می شود تا شخص شگفت انگیزی برای معامله گران باشد قطبیت موفقیت های اوست از یک طرف شما فردی را دارید که اوج موفقیت مطلق در بازار را به خود اختصاص داده است و برای درک واقعی مهارت تجارت و عملکرد بازارها می توانید از او استفاده کنید اما از طرف دیگر در همان داستان همان شخص مثال های واضحی از تله های تجارت و موارد فاجعه آمیز وجود دارد که اگر در بازارها محتاط نباشید و اجازه دهید احساس خودبینی وارد معامله تان شود به آن ها دچار خواهید شد علی رغم گذشت یک قرن از تجارت لیورمور رویکرد های او هنوز بسیار مناسب است چون در تجارت از بسیاری جهات فراتر از زمان خود بود و نظرات و دیدگاه او در بسیاری از موارد بی انتهاست.
به دلیل این علاقه شدید مادرش موافقت کرد که به جسی کمک کند تا از خانه فرار کند و این راز را از پدرش مخفی کند او همراه چمدان ۵ دلار در جیب جسی گذاشت که از نظر پول امروز برابر با ۱۰۰ دلار است .جسی اولین شغل خود را به عنوان پادو برای کارگذاری پین وبر به دست آورد ٬درحالیکه فقط ۱۴ سال داشت. او به دنبال شغلی در شرکت ها بود و به سرعت جایگزین پسر مریضی که در آن شرکت کار می کرد٬ شد. به دلیل علاقه اش به اعداد این یک کار ایده آل برای او بود .
قیمت ها تلگراف و فراخوانی می شدند سپس جسی همه ی آن ها را روی تخته با گچ می نوشت تا مشتریان بتوانند ببینند در حالیکه به این کار مشغول بود به شیوه جا به جایی قیمت ها چنان مجذوب شد که شروع به استفاده از دفترچه یادداشت کرد او می توانست به طور واضح تمام اعداد و قیمت ها را در آخر روز به یاد آورد بنابراین آن ها را می نوشت و الگوی جابه جایی قیمت ها را بررسی می کرد جسی این کار را به عنوان سرگرمی انجام می داد تا این لحظه لیورمور هیچ معامله ای انجام نداده بود چون معتقد بود برای شرکت در این امر پول زیادی لازم است با این حال وقتی هنوز پادو بود برای اولین بار به مغازه های مخصوص شرط بندی معرفی شد مغازه های شرط بندی تقریبا شبیه بنگاه های شرط بندی بود که می توانستید در آن سهام خاصی را بر اساس اینکه بالا یا پایین می رود بدون نیاز به سرمایه گذاری در دارایی های مبنا به دست آورید شما می توانید این کار را با پول کم و ودیعه ناچیز انجام دهید جسی تصمیم گرفت از این فرصت خوب برای آزمایش کارش استفاده کند که آیا تئوری های او در مورد قیمت ها در بازار کار می کند یا خیر او در دفترچه یادداشتش ارقام و الگوهای موجود در جا به جایی قیمت ها را بررسی می کرد و سپس تصمیم می گرفت که کدام تجارت را انجام دهد
. جسی شروع به بازی در مغازه شرط بندی در ساعت ناهار خود کرد و اولین سود او بیش از ۳ دلار بود با این حال دیری نگذشت که او درآمدی بیش از آن چه در کار روزانه اش داشت به دست می آورد بنابراین تصمیم می گیرد این کار را ترک کند تا بر این سرگرمی متمرکز شود در ۱۵ سالگی جسی از دادوستد مغازه شرط بندی هزار دلار کسب کرده بود که از نظر پول امروزی معادل ۲۵۰۰۰ دلار است جسی با پیروی از سیستم خود به خوبی در مغازه شرط بندی کار می کرد و آن ها یکی پس از دیگری شروع به تحریم او کردند به خاطر مبلغ پولی که از طریق هزینه آن ها بدست می آورد جسی حتی مجبور به استفاده از تغییر چهره شد تا بتواند تجارت خود را ادامه دهد اما باز هم همه در مغازه های شرط بندی می دانستند که او کیست سرانجام فعالیت جسی در بسیاری از مغازه های شرط بندی ممنوع شد.
در ۲۰سالگی لیورمور ده هزار دلار اول خود را جمع کرده بود اگرچه این مقدار در ۲۱سالگی به ۲۵۰۰ دلار کاهش یافت او می گوید اگر با سیستم خود پیش برود سود و ضرر بیشتری به دست می آورد چون معمولا سیستم او حدود ۷۰ درصد مواقع جواب می دهد در حالی که استفاده نکردن از سیستم لزوما به معنای ضرر و زیان نیست مشکلی که اکثر معامله گران در حرفه خود باید بر آن غلبه کنند لیورمور در ۲۱ سالگی توسط مغازه های شرط بندی در بستون تحریم شد بنابراین مبلغ ۲۵۰۰ دلار خود را دریافت کرد و تصمیم گرفت به نیویرک برود تا قانوناٌ تجارت خود را در بازار بورس نیویورک آغاز کند در نیویورک طولی نکشید که جسی شهرت خود را به عنوان یک معامله گر برنده بدست آورد اما خیلی زود یک بار دیگر پول خود را از دست داد به نظر می رسید فرمول موفقیت او فقط برای برنده شدن در مغازه های شرط بندی طراحی شده نه برای بورس واقعی . او به سنت لوئیز رفت تا دوباره به مغازه های شرط بندی برگردد و پول خود را چند برابر کند این شهری جدید با مغازه های شرط بندی جدید بود و فکر می کرد که آن ها نمی دانند او کیست ولی سرانجام دوباره او شناخته شد و مجددا از ورود به مغازه ها منع شد راه حل جسی این بود که مردم از طرف او به مغازه های شرط بندی بروند او موفق شد با این کار درآمد کافی برای بازگشت به تجارت در نیویورک را بدست آورد .
اگرچه آوازه ی نام او قبلا در محافل تجارت پیچیده بود اما برای اولین بار در دوران وحشت سال ۱۹۰۷ به تجارت خود معروف شد او در مدت زمان آشفتگی بازار توانست در عرض یک روز یک میلیون دلار کسب کند .در پایان این سقوط وی ۳میلیون دلار ثروت داشت در این مرحله او می دانست که بازار در مسیر بدی قرار دارد و حتی حرکت منفی بیش از پیش آن نیز ممکن است او قبلا تصمیم گرفته بود که برای پیشگیری از بروز بحران عمیق تر کاری را که می تواند انجام دهد در آن زمان درخواستی از سرمایه دار بزرگ جیپی مورگان دریافت کرد کسی که به بازیابی سلامت بازار در سال های گذشته کمک کرده بود تا آنجایی که ممکن بود او شروع به خرید سهام کرد و به سایر مردم نیز اجازه داد همان عمل را انجام دهند در نتیجه بازار رو به بهبود می رفت و بسیاری از مردم به دنبال هدایت های لیورمور درآمد زیادی کسب کردند با این اتفاق در برحی محافل لیورمور به عنوان قهرمان شناخته می شد البته او دیگر سطح جدیدی از ثروت را بدست آورده بود به این معنی که می توانست زندگی تجملاتی و لوکسی داشته باشد لذت بردن از چیزهایی مانند قایق بادبانی عضویت در نخبگان رفتن به منجصر به فردترین کلوب ها و لذت بردن از زندگی در شهر به عنوان جوانی ثروتمند جسی برای حفظ زندگی مجلل تازه اش به تجارت باز می گردد .
جنبه های خاصی از رویکرد تجارت جسی وجود دارد که به خوبی مستند شده است یکی از موارد اصلی تمایل او به کار فردی بود اما در سال ۱۹۰۸ قانون خود را در مورد عدم مشاوره از دیگران شکست او به رانت اطلاعاتی یک متمرکز کننده مشهور اعتماد کرد که به لیورمور گفت پنبه را خریداری کند و جسی برخلاف غریزه اش این کار را انجام داد اما همزمان معامله گران و سایر افراد پنبه را می فروختند قیمت ها در مقابل لیورمور بسیار زیاد جا به جامی شدند در نتیجه او ۹۰درصد از آنچه در سقوط ۱۹۰۷ به دست آورده بود را از دست داد سرانجام لیورمور با بدهی یک میلیون دلار به خط پایان رسید و در سال ۱۹۱۵ اعلام ورشکستگی کرد. بدون هیچ پشتوانه ای که بتواند تجارت خود را دوباره آغاز کند او مجبور به درخواست کمک شد برای شروع مجدد تسهیلات معاملاتی حداقل ۵۰۰ نفر به او پیشنهاد شد اما لیورمور می دانست که باید این مبالغ را کاملا پرداخت کند بنابراین جسی شش هفته را صرف خواندن نوار در بازارها کرد تا اینکه سرانجام حرکت خود را انجام داد نتایح این تجارت موفقیت آمیز بود و او این تکیه گاه را داشت تا بتواند دوباره تجارت خود را آغاز کند با توجه به تغییرات شدید در چند سال آینده ای که لیورمور مشغول تجارت بود او موفق شد دوباره ثروت خود را پس بگیرد و بدهی هایش را پرداخت کند روزنامه های سال ۱۹۱۷ عناوینی مانند پسر قمارباز به عملیات در وال استریت باز می گردد گزارش می دادند و درباره سفته باز جوان زیرک و مبتکری صجبت می کردند که میلیون ها دلار در بازار سهام ساخته و از دست داده بود سپس او برگشت و میلیون ها میلیون پول بیشتر کسب کرد در سال ۱۹۲۲ جسی لیورمور برای یک سری مقالات در مصاحبه هایی با ادوین لفور شرکت کرد این مصاحبه ها سرانجام منجر به نوشتن کتاب خاطراتی از یک اپراتور سهام شد که یکی از کتاب های محبوب حوزه تجارت در تمام دوران است این کتاب شرح حال جعلی لیورمور است و از فراز و نشیب های زندگی او و سرمایه گذاری هایش به تفصیل خبر می دهد تصور می شود که این کتاب در واقع می تواند داستان واقعی زندگی جسی مبتنی بر مصاحبه باشد اما برخی نیز فکر می کنند که ممکن است کاملا ساختگی باشد از این کتاب بسیار استقبال شده و تا به امروز یکی از محبوب ترین کتاب های سرمایه گذاری است اندکی پس از این اتفاق بود که جسی تصمیم گرفت برای داشتن معاملات محرمانه تر به دفتر جدیدی نقل مکان کند و بیش از پیش از وال استریت خارج شود.
لیورمور شروع به بررسی الگوهای خاص موجود در بازار سال ۱۹۲۹ کرد و فهمید این ها الگوهای مشابهی با نمونه های سقوط سال ۱۹۰۷ هستند با احساس اطمینانی که در مورد حدسیاتش داشت شروع به پیش بینی تجارت های کوچک و مختصر کرد حتی در یک مقطع او فقط در دفتر خود زندگی می کرد تا بتواند سرعت و تعداد معاملاتش را افزایش دهد و آنچه که انتظار داشت از یک جنبش منفی بزرگ باشد اتفاق بیوفتد البته حدسیات لیورمور درست بود و او از موفق ترین دوره های تجارت کل زندگیش لذت می برد در پایان سقوط ثروت لیورمور حدود ۱۰۰ میلیون دلار ارزش داشت که از نظر پول امروزه بیش از ۱.۴ میلیارد دلار است اکثر مردم در هنگام سقوطی که به سه شنبه سیاه معروف بود پول خود را از دست دادند بعد از جمع آوری ۱۰۰ میلیون دلار پس از سقوط ۱۹۲۹ لیورمور یه سرعت شروع به از دست دادن ثروتش کرد هیچ کس نمی داند که لیورمور چرا و چگونه این ثروت را از دست داده زیرا هرگز فاش نشده است .
فقط تا کنون حدس و گمان هایی وجود داشت در این مدت چیزهایی در زندگی خصوصی لیورمور حل نشده بودند این شامل جدایی از همسر دومش می شد که اخیرا اقدام به تیراندازی پسرش کرده بود لیورمور مدتی را در وین گذراند و با همسر سومش هریت آشنا شد فرزندان لیورمور دوست نداشتند در کنار هریت باشند زیرا احساس خوبی به او نداشتند و می دانستند که او نمی خواهد آن ها را در اطراف خود ببیند .
سرانجام لیورمور دوباره اعلام ورشکستگی کرد این بار سوم او بود اگرچه ورشکسته بود اما هنوز هم اعتقاد داشت که می تواندمانند گذشته بارها و بارها باز گردد اما بعد این همه فشار و آسیب های عاطفی فراوان او از هرچیزی که در کار و زندگی شخصی اش افتاده بود قادر به انجامش نبود یکی دیگر از عوامل موثر و عدم حضور او در وال استریت این بود که جسی حالا به پول همسرش دلخوش کرده بود و به خواسته اش رسیده بود او دیگر انگیزه و اشتیاق روزهای عادی اش را نداشت .
در ۲۸ نوامبر ۱۹۴۰ لیورمور در رختکن هتل در منهتن از دنیا رفت در سن ۶۳ سالگی او به طرز غم انگیزی به خود شلیک کرد لیورمور یکی از معامله گران بسیار ماهر است کسی که فعالیت قیمت ها و نحوه عملکرد موفقیت آمیز در بازارها را درک کرده است این منجر به موفقیت های خارق العاده ای شد که همه ما می توانیم از آن ها به عنوان سرمایه گذار و معامله گران چیزهای زیادی یاد بگیریم با این حال سقوط او در تجارت نیز به دلیل مشکلاتی بود که بسیاری از معامله گران با آن دست و پنجه نرم می کنند او نتوانست از تاثیر زندگی خصوصی خود دوری کند و تلاش کرد تا به قوانین و سیستم معاملاتی خود پایبند باشد که به او کمک می کرد تا از خسارات بسیاری جلوگیری کند در حال حاضر بسیاری از این قوانین امروزه نیز مفید هستند آن ها می توانند به ما کمک کنند تا بسیاری از ضررهایی که لیورمور متحمل شد جلوگیری کنیم و در عین حال امیدواریم به ما کمک کند تا به برخی از موفقیت های او در بازار نزدیک شویم بنابراین در اینجا قوانینی وجود دارد که می توانید از آن ها پیروی کنید هیچ چیز جدیدی در تجارت سفته بازی یا سرمایه گذاری در أوراق بهادار و کالاهای اساسی رخ نمی دهد پول به طور پیوسته نمی تواند هر روز یا هر هفته در طول سال معامله شود به عقیده خود اعتماد نکنید یا به قضاوت خود پشت نکنید تا زمانی که اقدام بازار نظر شما را تایید کند.
بازارها هرگز اشتباه نمی کنند این عقاید هستند که اشتباه می کنند تا زمانی که یک سهام درست عمل کند و بازار درست باشد عجله نکنید که سود کسب کنید هیچ گاه نباید اجازه دهید که معامله های قمار و سفته بازی به سرمایه گذاری تان برخورد کند هرگز سهامی را خریداری نکنید که از میزان قبلی خود افت زیادی کرده است و هرگز سهامی را نفروشید که به نظر می رسد قیمت بالایی دارد حد وسط هرگز شکست نمی خورد تفکر واهی باید کنار گذاشته شود حرکت بزرگ برای توسعه و پیشرفت زمان می برد تماشای چند مورد کم بسیار ساده تر از تماشای موارد زیاد است.