چگونه افکار و احساسات مردم را رمزگشایی کنید!
تا به حال از خودتان پرسیده اید که چگونه می توان فهمید کسی حقیقت را می گوید یا حرف هایش دروغی بیش نیست؟
چطور به ناراحتی کسی پی ببریم؟
چطور حرکت های بعدی دیگران را می توانیم پیش بینی کنیم؟
اگر تا کنون این سوالات را از خودتان نپرسیده اید بهتر است بدانید این ها انواع سوالاتی هستند که یک مامور FBA هر روز با آنها سر و کله می زند و می داند کلید پاسخ به هر یک از آن ها در فهم زبان بدن نهفته است.
نشانه های غیر کلامی، حتی اگر کلمات دروغ بگویند، می توانند احساسات حقیقی مردم را آشکار کنند. تبدیل شدن به یک ناظر خوب که قادر است حرکات بدن را رمزگشایی کند، مهارتی است که مانند هر چیز دیگری می توان به آن دست یافت. مطالب این خلاصه کتاب، شما را راهنمایی می کنند تا در مسیر درست برای کسب این مهارت قرار بگیرید.
مغز راستگوی ما چیست؛
چرا پاهای ما صادق ترین بخش بدن ما هستند؛
چرا برخی مردم وقتی عصبی می شوند با مدادی که در دست دارند بازی می کنند و آن را می چرخانند؛
چطور زبان بدن و اشاره را یاد بگیرید.✔️
ارتباطات غیرکلامی؛ یک روش قابل اعتماد و صادقانه برای انتقال اطلاعات
انسان ها آن طور که به نظر می رسند نیستند؛ گاه کلمات دلنشینی می شنوید اما حقیقت تلخی پشت ظاهر دلنشین آن وجود دارد.
برای مثال فردی می گوید: ازت خوشم میاد. اما آیا واقعا از شما خوشش می آید؟ یا شخصی با حالتی حق به جانب می گوید: بله، این آخرین حرف منه! … اما آیا واقعا او دارد حقیقت را به شما می گوید؟
به نظر شما ممکن است برخوردهای اجتماعی آینده را پیش بینی کنیم یا از وقوع اشتباهات ناامیدکننده جلوگیری نماییم؟ آیا راهی هست که هدف واقعی مردم را تنها با یک مکالمه شناسایی کنیم؟
بله! راهی وجود دارد و ما همه روزه از آن استفاده می کنیم.
زبان بدن کلید شناسایی افکار واقعی مردم است؛ حدود ۶۰ تا ۶۵ درصد از کل ارتباطات بین افراد را ارتباطات غیرکلامی تشکیل می دهد.
چیزهایی مثل حالت چهره،فرم بدن، لمس کردن،حرکات بدن و میزان و حجم صدا از جمله ارتباطات غیرکلامی هستند.
ارتباطات انسانی مانند یک پازل است که کلمات گفتاری ما تنها یک تکه از آن را تشکیل می دهد؛ هر حرکت و یا عدم حرکتی در یک مکالمه بخشی از داستان ارتباطی ماست.
ارتباط غیرکلامی،به قدری اهمیت دارد که حتی دو غریبه با زبان های مختلف می توانند با هم ارتباط برقرار کنند و دوست شوند. خود نویسنده درباره تجربه خود در این زمینه می گوید وقتی برای اولین بار در سن هشت سالگی از کوبا به آمریکا مهاجرت کرد توانست تنها با خواندن زبان بدن همکلاسی هایش منظور آن ها را درک کند. او بالاخره انگلیسی را یاد گرفت اما قبل از آن با بقیه هم دوست شده بود.
اشارات و زبان غیرکلامی به مراتب از گفتار کلامی قابل اطمینان تر هستند . مردم نسبت به سیگنال های غیرکلامی که ارسال می کنند همیشه آگاه نیستند؛ پس حقیقت، ممکن است بین این سیگنال ها ارتباطی نهفته باشد .
برای نمونه مظنونی را تصور کنید که ازاعتراف به جنایت انجام شده امتناع می کند .
وقتی از او بپرسید در زمان وقوع جنایت کجا بوده، ممکن است یک داستان منطقی درباره اینکه چطور برای پیاده روی بیرون رفت و به گوشه ای سمت راست پیچید برای شما تعریف کند .اما اگر به دست های او دقت کنید که هنگام تعریف داستان به سمت چپ متمایل می شوند، خیلی منطقی داستانی که سرهم کرده است را رد می کنید در اینجا زبان بدن، جهت گیری واقعی و دروغ او را روشن کرده است.
پیوند مغز حاشیه ای و سیستم عصبی انسان!
وقتی بدن اطلاعاتی را منتقل می کند اما کلمات بیان کننده آن اطلاعات نیستند، آن گاه سوال پیش می آید که اطلاعات، از کجا سرچشمه می گیرند؟
مغز حاشیه ای که نقشی منحصر به فرد در خودبیانگری (self-Expression) دارد مسئول حیات ماست و هیچ وقت از کار نمی افتد .
این مغز به همه حواس و عواطف به صورت غریزی و لحظه ای واکنش نشان می دهد.
واکنش های مغز حاشیه ای در واقع پاسخ های حیاتی ای هستند که به سیستم عصبی پیوند خورده اند .
وقتی مغز حاشیه ای نسبت به چیزی واکنش نشان می دهد سیگنالی به بدن می فرستد که به آن آموزش می دهد چه کاری انجام دهد.
این سیگنال ها را نمی توان تغییر داد و یا پنهان کرد چون بسیار سریع و لحظه ای ارسال می شوند.
همین موضوع دلیلی است که آن را مغز راستگو می نامند؛ زیرا بدن را وادار می کند به سرعت افکار خود را بیان نماید،حتی وقتی به صورت خودکار از آن آگاه نیست.
ممکن است متوجه شده باشید وقتی افراد در حین انجام کار اشتباهی شناسایی و دیده می شوند به طور غریزی خشکشان می زند؛ این توقف و انجماد در واقع از جمله واکنش های غریزی (گریز،مبارزه،انجماد) است که توسط مغز حاشیه ای کنترل می شود.
این واکنش های غریزی به جامانده از نیاکان مان کمک می کنند تا از خود در برابر افرادی که نمونه همان شکارچیان پیشین اجدادمان هستند و یا وضعیت های تهدید آمیز و استرس آور محافظت کنیم.
میلیون ها سال پیش انسان ها به ندرت به واکنش مبارزه متوسل می شدند، زیرا بعید بود که برنده یک مبارزه فیزیکی علیه یک شکارچی مثل یک ببر باشند، پس فرار کردن یا گریز، اولین پاسخ احتمالی آن ها بود. امروزه ما فرار یا مبارزه نمی کنیم اما واکنش های گریز و مبارزه همچنان به طور غریزی در ما دیده می شوند. برای مثال زمانی که یک مکالمه پراسترس دارید ممکن است خودتان را از روی میز کنار بکشید . این مورد واکنشی مشابه واکنش گریز است.
واکنش مبارزه واکنش افراطی تری است که این روزها به ندرت در ارتباطات فیزیکی واقعی مان ظاهر می شود. این واکنش اغلب به شکل شفاهی مثل توهین یا طعنه بیان می شود.
به طور کلی رفتاری که مغز حاشیه ای برای تشخیص دروغ یا نشانه های ناراحتی از خود بروز می دهد در طول مذاکرات اهمیت خیلی زیادی دارد.
منبع: کتاب زبان بدن – what every body is Saying اثر جو ناوارو