چرا برخی شرکت ها پیشرفت می کنند و برخی دیگر نه!

چرا برخی شرکت ها پیشرفت می کنند و برخی دیگر نه!

چرا برخی شرکت ها پیشرفت می کنند و برخی دیگر نه!

آیا تا به حال به این نکته توجه کرده اید که ما تنها برای رسیدن به سطح خوب تلاش می کنیم و با رسیدن به این سطح قانع شده و دست از تلاش برمی داریم؟

در این مقاله می آموزید که چگونه کسب و کار خود را از سطح خوب به سطح عالی برسانید. 

چگونه یک شرکت از خوب بودن به سمت عالی شدن حرکت می کند؟

سه گروه مختلف از شرکت های آمریکایی طی پنج سال مورد مطالعه قرار گرفتند.

*گروه اول، شرکت هایی بودند که پیش از تبدیل شدن به یک شرکت عالی، به مدت ۱۵ سال عملکرد متوسط یا ضعیف داشتند. شرکت هایی که به معنای واقعی کلمه پروسه «از خوب به عالی » را طی کردند. آنان پس از تبدیل شدن به شرکت های عالی، سه برابر میانگین بازار سهام، سود کسب کردند.

*گروه دوم، شرکت هایی بودند که  امکانات و شرایط مشابه شرکت های گروه اول را داشتندُ اما بر خلاف شرکت های گروه اول، در سطح متوسط باقی ماندند و یا حتی به تدریج کوچک تر شده اند.

پیشرفت شرکت

 

  • گروه سوم نیز شامل شرکت هایی بود که در یک بازه زمانی کوتاه، از خوب به عالی گذر کردند، اما نتوانستند در سطح عالی باقی بمانند و خیلی زود به عملکردی پایین تر از میانگین بازار سهام رسیدند.
  • در طول مدت تحقیقات، کالینز و گروهش بیش از ۶۰۰۰ مقاله ی مطبوعاتی و ۲۰۰۰ صفحه مصاحبه  را بررسی کردند.

یافتن «مفهوم خارپشتی» و دودستی چسبیدن به آن!

تصور کنید که روباه مکاری، قصد شکار خارپشتی را دارد. او هر روز به تاکتیک ها و روش های جدیدی فکر می کند تا بتواند خارپشت را شکار کند. اما عکس العمل خارپشت در برابر حمله های روباه همواره یکسان است. هر زمان که روباه حمله می کند، خارپشت خود را جمع کرده و به یک توپ خاردار و غیرقابل نفوذ تبدیل می شود. بنابراین خارپشت با پیروی از یک استراتژی ساده، همواره جان سالم به در می برد.

این شرکت ها با پرسیدن سه سوال کلیدی، توانسته اند که مفهوم خارپشتی مختص خود را پیدا کنند:

*در چه زمینه ای می توانیم در جهان بهترین باشیم؟

  • عمیقا شیفته و مشتاق چه چیزی هستیم؟
  • شاخص اقتصادی مهمی که باید روی آن تمرکز کنیم، چیست؟

مطالعات کالینز و گروهش نشان داد که پاسخ دادن به این سوالات و رسیدن به مفهوم خارپشتی، برای هر شرکتی که مسیر «خوب به عالی» را طی کرده یا در آن قرار دارد، حدود چهار سال زمان می برد. ۴ سال پر فراز و نشیب و پر از بحث و مذاکره.

اگر پاسخ به این سه سؤال را در سه دایره ی منقطع جای دهیم، محدوده ای که در هر سه دایره مشترک است، مفهوم خارپشتی خواهد بود.

مثال: داروخانه های زنجیره ای والگرینز(Chain Walgreens Drugstore) نمونه ی خوبی برای شناخت مفهوم خارپشتی است.

آن ها در پاسخ به سؤال اول و دوم ، متوجه شدند که می توانند بهترین و در دسترس ترین داروخانه باشند. هم چنین آن ها شاخص «سوددهی در ازای هر مشتری» را به عنوان مهم ترین شاخص اقتصادی خود، انتخاب کردند.

بنابراین آن ها مفهوم خارپشتی خود را پیدا کرده و با دنبال کردن بی وقفه این هدف، والگرین توانست در بازار بورس عملکرد بسیار موفقی داشته باشد و به سطح عالی برسد.

بررسی های کالینز نشان داد که رقیب داروخانه والگرین، یعنی داروخانه ی اکرد(Eckerd Pharmacy)، فاقد مفهوم خارپشتی بوده است . در نتیجه اکرد بارها وارد مسیرها و انتخاب های اشتباه شد. اکرد در نهایت استقلالش را به عنوان شرکتی مستقل از دست داد و مجبور شد که به زیرمجموعه شرکت دیگری منتقل شود.

شرکت های«خوب به عالی» پس از یافتن مفهوم خارپشتی، تمام تصمیمات خود را در راستای «مفهوم خارپشتی» خود اتخاذ می کردند.

این موضوع، شروعی بود برای حرکت از سطح خوب به سطح عالی.

بنابراین مفهوم خارپشتی مسیری واضح و روشن برای شرکت هایی که مسیر خوب به عالی را پیموده بودند، ایجاد کرده بود. این شرکت ها در این مسیر گام برداشته و به سطح عالی رسیدند.

اقدامات کوچک اما در جهت درستی که به موفقیت خواهند انجامید.

قبلا تصور می شد شرکت هایی که از خوب به عالی رسیده اند، دچار تغییر و تحولی ناگهانی و خارق العاده شده اند و به قولی یک شبه ره صد ساله را طی کرده اند . هر چند خود این شرکت ها در مسیر رسیدن به سطح عالی، از قرار داشتن در این مسیر آگاه نبودند، چون خبری از تغییر شعار و لوگو، یا اجرای یک طرح خاص یا تغییر برنامه نبود.

بررسی های کالینز نشان داد که موفقیت این شرکت ها، به دلیل مجموعه ای از تلاش ها و حرکت های کوچک در مسیر درست و در جهت مفهوم خارپشتی آن ها بوده است.

این پیشرفت های کوچک مانند هل دادن ماشین که در ابتدا سخت و سنگین است اما کم کم روان و روان تر می شود به افراد انگیزه می دهد که به هل دادن ادامه دهند تا ماشین آماده روشن شدن شود. عزم راسخ داشتن و تابع مفهوم خارپشتی بودن، به وسیله زنجیره ای از پیشرفت ها و انگیزه ها جبران خواهد شد.

به عبارت دیگر این دو عامل (برخورداری از عزمی راسخ و تابع مفهوم خارپشتی بودن)، سرعت رسیدن به سطح عالی را در شرکت های «خوب به عالی» افزایش داده است.

در این جاست که اهمیت انجام کارهای کوچک مشخص می شود. زیرا مطالعات نشان داده که موفقیت در این کارها، موجب ایجاد انگیزه برای دستیابی به موفقیت های بزرگ تر شده است.                             

 

مثال

شرکت نیوکور(Nucor)، شرکت تولید کننده ی استیل است که به عملکرد فوق العاده ای در بازار سهام دست یافت.

نیوکور پس از پشت سر گذاشتن خطر ورشکستگی در سال ۱۹۶۵، دریافت با استفاده از مینی میل ها(که ارزان تر و انعطاف پذیرتر از ورق استیل هستند)، میتواند محصولاتی بهتر و ارزان تر از هر شرکت دیگری تولید کند . آن ها ابتدا یک مینی میل ساختند و مشتریان بیشتری به دست آوردند. سپس سراغ ساخت مینی میل های بیشتری رفتند و باز هم به مشتریان خود افزودند.

در سال ۱۹۷۵ مدیرعامل شرکت نیوکور با انجام یک کار کوچک چگونه توانست از ورشکستگی عبور کند و به شرکتی عالی تبدیل شود.

در مقابل، دیگر شرکت هایی که نمی توانند به سطح عالی برسند، شرکت هایی بودند که در یک مسیر خاص ثابت قدم نبوده و مدام مسیر خود را با تغییرات ناگهانی و ۱۸۰ درجه ای تغییر می دادند. 

از آن جایی که این تغییرات نتایج خوبی در پی نداشت، شرکت ها اعتماد به نفس خود را از دست داده و بدون اینکه از هل دادن ماشین نتیجه ای بگیرند، دوباره دست به تغییرات جدید می زدند.

به همین دلیل شرکت هایی که از خوب به عالی رسیدند، حرکت های کوچک را در «مسیری مشخص» و به صورت پیوسته انجام می دادند.